داستان مرد خوشبخت "تولستوی"
کتابخانه عمومی مهدی موعود

داستان مرد خوشبخت " تولستوی "

پادشاهی پس از اینكه بیمار شد گفت:«نصف قلمرو پادشاهی ام را به کسی می دهم که بتواند مرا معالجه کند».
تمام آدم های دانا دور هم جمع شدند تا ببیند چطور می شود شاه را معالجه کرد،اما هیچ یک نتوانستند.
تنها یکی از مردان دانا گفت که فکر می کند می تواند شاه را معالجه کند..
اگر یک آدم خوشبخت را پیدا کنید،پیراهنش را بردارید و تن شاه کنید،شاه معالجه می شود.
شاه پیک هایش را برای پیدا کردن یک آدم خوشبخت فرستاد.
آن ها در سرتاسر مملکت سفر کردند ولی نتوانستند آدم خوشبختی پیدا کنند.
حتی یک نفر پیدا نشد که کاملا راضی باشد.
آن که ثروت داشت، بیمار بود.
آن که سالم بود در فقر دست و پا می زد، یا اگر سالم و ثروتمند بود زن و زندگی بدی داشت.
یا اگر فرزندی داشت، فرزندانش بد بودند.
خلاصه هر آدمی چیزی داشت که از آن گله و شکایت کند.
آخرهای یک شب، پسر شاه از کنار کلبه ای محقر و فقیرانه رد می شد که شنید یک نفر دارد چیزهایی می گوید.
« شکر خدا که کارم را تمام کرده ام.
سیر و پر غذا خورده ام
و می توانم دراز بکشم
و بخوابم!
چه چیز دیگری می توانم بخواهم؟»
پسر شاه خوشحال شد و دستور داد که پیراهن مرد را بگیرند و پیش شاه بیاورند
و به مرد هم هر چقدر بخواهد بدهند.
پیک ها برای بیرون آوردن پیراهن مرد توی کلبه رفتند،
اما مرد خوشبخت آن قدر فقیر بود که پیراهن نداشت!




ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 9 فروردين 1394برچسب:, :: 9:27 :: توسط : ابراهیمی

درباره وبلاگ
کتابخانه عمومی مهدی موعود"عج"دیزیچه آدرس:مبارکه-دیزیچه-جنب مسجد جامع شماره تماس:52454686 مسئول:خانم ابراهیمی کتابدار:خانم بهرامی
موضوعات
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان کتابخانه مهدی موعود"عج"دیزی







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 9
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 19
بازدید ماه : 565
بازدید کل : 23405
تعداد مطالب : 225
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1